سیاستزدگی در مصر، 70سال پس از کودتای ملیگراها
شکست 2تجربه انقلابی در مصر باعث شده تا مردم دیگر تمایل چندانی به مشارکت سیاسی نداشته باشند
70سال پیش در 23جولای 1952برابر با مرداد 1331، گروهی از افسران ارتش مصر، «ملک فاروق اول» پادشاه مصر را با حمایت مردمی از قدرت برکنار کردند تا با انجام یک کودتای نظامی بدون خونریزی که بیشتر به یک انقلاب مردمی شباهت داشت، راه را برای تبدیل مصر از یک پادشاهی به یک جمهوری هموار کنند.
موفقیت کودتای انقلابی 70سال پیش نظامیان مصری علیه پادشاه البته تصادفی و بیدلیل نبود. در سالهای منتهی به کودتای «افسران آزاد»، ناسیونالیسم عربی در اوج قرار داشت و ارتش مصر بهدلیل شکست در جنگ 1948در برابر اشغال فلسطین، بهشدت سرخورده بود. نظامیان مصری، ملک فاروق را بهدلیل عدمتجهیز مناسب ارتش در این شکست مقصر میدانستند. ملک فاروق همچنین بهدلیل تن دادن به اشغال طولانیمدت بخشی از مصر توسط انگلیس، چهرهای واداده در برابر غرب شناخته میشد و در این شرایط موفقیت آسان افسران آزاد برای کنترل قدرت و سرنگونی رژیم پادشاهی چندین هزار ساله مصر عجیب نبود.
آرمانهای انقلاب مصر پس از سرنگونی نظام پادشاهی بسیار بلندپروازانه بهنظر میرسید. عدالت اجتماعی، یکپارچگی عربی، سیاستهای ضدامپریالیسم و دولت و مجلس دمکراتیک همگی در قالب مجموع اهداف جمال عبدالناصر بهعنوان دومین رئیسجمهور مصر گنجانده میشد که با برکناری محمد نجیب، نخستین رئیسجمهور مصر، قدرت را بهدست گرفت. افسران آزاد قبل از آنکه نظام پادشاهی را سرنگون کنند، اعلام کرده بودند که نیتشان این نیست که خودشان در حکومت ماندگار شوند؛ فقط میخواهند دولتی دمکرات در مجلس نمایندگان تشکیل دهند. با این حال، جمال عبدالناصر بهمدت 14سال تا زمان مرگ در سال 1970قدرت را بهعنوان رئیسجمهور در دست داشت و حتی یکبار با وجود استعفا بهدلیل شکست مصر در جنگ 6روزه ۱۹۶۷، با فشار و راهپیماییهای سراسری مردمی که خواستار تداوم ریاستجمهوری او بودند، از این تصمیم منصرف شد و به قدرت بازگشت.
حاکمیت 68ساله نظامیان
از ناصر بهعنوان یکی از رهبران محبوب عربی یاد میشود. بهگفته منابع معتبر، حدود 5میلیون نفر در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند. اما این واقعیت را نمیتوان از نظر دور داشت که روی کار آمدن ناصر در مصر طی یک فرایند دمکراتیک صورت نگرفت و او در انتخاباتی بیرقیب به همراه تغییر قانون اساسی در چارچوب نظام تکحزبی قدرت 14ساله خود را تحکیم بخشید. حتی پس از ناصر نیز، دیگر جانشینان او همگی افسران نظامی بودند که در شرایطی بیرقیب با برگزاری انتخابات تکحزبی به قدرت رسیدند؛ حتی حسنی مبارک بهعنوان چهارمین رئیسجمهور مصر که او هم یک چهره نظامی بود، 30سال قدرت بلامنازع را تا انقلاب 2011در دست داشت. موج بهار عربی و انقلاب 2011نیز فقط برای 2سال دست نظامیان را از کاخ ریاستجمهوری مصر کوتاه کرد؛ چون در نهایت کودتای ژنرال «عبدالفتاح سیسی» علیه «محمدمرسی» بهعنوان نخستین رئیسجمهور غیرنظامی مصر، این موضوع را ثابت کرد که تاریخ مصر پس از دوران پادشاهی، فقط در انحصار نظامیان باقی خواهد ماند.
دیوار بلند آرزوها
مقایسه فضای اجتماعی و سیاسی مصر امروز با آن فضایی که انقلاب 1952را رقم زد، مانند مقایسه 2کشور متفاوت است. حتی اقبال به سیاست در مصری که انقلاب 2011را رقم زد، با مصر امروز زمین تا آسمان تفاوت دارد. روزنامه العربیالجدید در گزارشی میدانی نوشته که مردم کوچه و بازار دیگر مانند گذشته هیچ گرایشی به مباحث سیاسی ندارند و حتی نزدیکان و آشنایان فعالان سیاسی تلاش میکنند تا خود را غیروابسته به فعالان سیاسی و اجتماعی نشان دهند. یک مورخ مصری در این ارتباط میگوید: «نگرانی بهخاطر مصالح شخصی باعث شده تا مصریها دیگر بهدنبال به چالش کشیدن حاکمیت نظامیان نباشند و شهروندان به حکومت نظامی بهعنوان امری اجتنابناپذیر نگاه میکنند که گریزی از آن نیست.»
محدودیتها و سختگیریهای دولت ژنرال سیسی، به دوری مردم از سیاست دامن زده، اما تردیدی نیست که بخشی از سرخوردگی امروز آنها نشأت گرفته از 2تجربه ناموفق انقلاب در 1952و سپس انقلاب 2011است؛ 2انقلاب بزرگی که در هیچکدام قافله دولت دمکراتیک منتخب به سرانجام نرسید. طی 70سال گذشته هیچ رئیسجمهوری در مصر در یک روند دمکراتیک از قدرت کنار نرفته؛ روسای جمهور مصر (به استثنای ناصر که ریاستجمهوریاش با مرگ طبیعی به پایان رسید) یا ترور شدهاند یا سرنگون. درواقع 70سال پس از انقلاب، مصر همچنان در حسرت یک انتخابات چندحزبی برای روی کار آمدن یک دولت واقعی منتخب مانده است.